نگاره ای از داستان رستم و سهراب - درویش خان



یک مینیاتورِ خوش نقشْ از آندره سِوْروگین (معروف به درویش خان، نقّاش برجستهٔ مینیاتور اَرمنی که در ۲۷ آذر ۱۳۷۵ خورشیدی در سّن یکصد سالگی در اِشتوتگارت آلمان چشم از جهان فروبست) که در موزهٔ فرهنگهای جهان، فرانکفورت نگهداری می‌‌شود.

 آندره سِوْروگین این مینیاتور را در اوایلِ قرنِ بیستم به پایان رسانید. درویش سِوْروگین مدّت ۹ سال در اِنزوا به سر برد و غَرق در آثار فردوسی گشت و تعداد ۴۱۶ اثر از شاهنامه فردوسی را نقّاشی کرد که با تاریخ فوت این شاعر بزرگ همخوانی داشت.

درین مینیاتور می‌‌توانیم (از راست به چپ)  گیو، گودرز، بهرام، فرهاد، گرگین و بیژن (؟)، قهرمانانِ شاهنامه فردوسی (شاهنامه، اثر حَکیم اَبوالقاسم فردوسی، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های ایران زَمینی‌ ) را مشاهده کنیم

تابلوی فردوسی اثر حسین بهزاد

.

تابلو فردوسی و نماهای مصور از شاهنامه یکی از تابلو های ارزشمند موزه بهزاد بوده که در گالری چهارم این موزه نصب شده است . این تابلو با ابعاد 50* 5/96 می باشد و مدت زمان ساخت آن از تاریخ 21/1/40 لغایت  15/10/1341  بوده است .

 در این اثر فردوسی در مرکزیت تابلو قرار گرفته است و چنانچه روبرو تابلو ایستاده این اثر را به جهت دیداری به دو قسمت مساوی تقسیم کنید، شاهد آن خواهید بود که در بخش فوقانی تابلو ،بالای سر فردوسی ، سیمرغ نوزادی که زال سفید مو نام گرفت (فرزند سام نریمان و از تبار جمشید) را در منقار گرفته است. کنار آن در سمت راست تابلو ازدواج زال و رودابه را ملاحظه می کنید . از این ازدواج فرزندی به نام رستم (به معنی دلیر) که پر آوازه ترین پهلوان ایرانی  شاهنامه می باشد بوجود آمد که سر انجام به دست شغاذ برادر ناتنی اش کشته  شد.

 برداشت از اینجا


.

گرفتار شدن ادوان بر دست اردشیر

.

.گرفتار شدن ادوان بر دست اردشیر

 برگ مصور از شاهنامه دموت یا ابوسعیدی ... 

تبریز

 احتمالاً اواسط سدهٔ هشتم هجری


.

چهل روز ازین سان همی جنگ بود
بران زیردستان جهان تنگ بود


ز هرگونه‌ای تنگ شد خوردنی
همان تنگ شد راه آوردنی


ز بس کشته، شد روی هامون چو کوه
شده خسته از زندگانی ستوه!


سرانجام ابری برآمد سیاه
بشد کوشش ِ رزم را دستگاه


یکی باد برخاست با بومَهَن
دل جنگیان گشت از آن پرشکن


بتوفید کوه و بلرزید دشت

خروشش همی از هوا برگذشت


بترسید از آن لشکرِ اردوان
شدند اندرین یک سخن هم‌زبان،


که این کار بر اردوان ایزدیست!
بدین لشکر اکنون بباید گریست!


به روزی کجا سخت شد کارزار
همه بخردان خواستند زینهار


بیامد ز قلب سپاه اردشیر
چِکاچِک برخاست و بارانِ تیر


گرفتار شد در میان اردوان
-بداد از پی تاج شیرین روان-


به دست یکی مرد خُرّاد نام،
چو بگرفت، بردش گرفته لگام،


به پیش جهانجوی بردش اسیر؛
ز دور اردوان را بدید اردشیر،


فرود آمد از اسپ شاهْ اردوان
تنش خسته ی تیر و تیره‌روان


به دژخیم فرمود شاه اردشیر
که رو دشمن پادشا را بگیر،


به خنجر میانش به دو نیم کن!
دل بدسگالان پر از بیم کن!


بیامد دژآگاه و فرمان گزید
شد آن نامدار از جهان ناپدید


چنین است کردار این چرخ پیر
چه با اردوان و چه با اردشیر!


اگر تا ستاره برآرد بلند
سپارد هم آخر به خاک نژند!-

دو فرزند او هم گرفتار شد

بدو تخمهٔ اَرشی خوار شد!


مر آن هر دو را پای کرده به بند
به زندان فرستاد شاه ِبلند


دو بدمهتر، از رزم بگریختند
به دام بلا در نیاویختند:


برفتند گریان به هندوستان
سزد گر کنی زین یکی داستان!-

.

پند دادن کیخسرو، فرامرز را


پند دادن کیخسرو ، فرامرز پسرِ رستمِ زال را، نگارگر ناشناس، شاهنامه فردوسی، قرن 19 میلادی،41.8 در 28 سانتیمتر برگ
بیامد بسان درختی ببار
بسی آفرین کرد برشهریار
BOOK OF KINGS (SHAHNAMA)
IRAN, LATE 19TH CENTURY
Transparent pigments and ink heightened with gold on paper, each with a central illustration depicting a scene from the epic, folio with four columns of text in nasta'liq script above and below, text within polychrome and gold rules, numbered at top in pencil, 
Text panel 32.4 x 19.6cm; folio 41.8 x 28cm
برداشت از صفحه Persian paintings