نقاشیها و پیکرههای به دست آمده در حفاریهای پنجکنت متعلق به قرون ششم، هفتم و هشتم میلادی است و مشهورترین آنها برای هنرشناسان و پژوهشگران ایرانی، نقاشی دیواری «سوگ سیاوش» است که قدیمیترین سند موجود درباره قدمت تعزیه در ایران به شمار میرود. کهن ترین یادگار آیین سیاوشان، دیوارنگاره کشف شده در پنجیکنت است. در این نگاره، نقشی از یک آیین سوگ ترسیم شده است. به اعتقاد یاکوب افسکی، این صحنه نمایانگر «سوگ سیاوش» است. این نگاره سیاوش، یا پیکرۀ نمادین او، را در یک عماری حجلهمانندکه عده ای آن را بر دوش میکشند، نشان میدهد که مردان و زنان سوگوار، گریبان دریده، گریان و بر سر و روی زنان پیرامون آن گردآمده اند. این دیوارنگاره متشکل از هشت تکه است. تصویر به شدت آسیب دیده و در سطح آن را گردا و غبار و دوده فراگرفته است. در گورستان توپرک قلعه، در نقطۀ پایانی شمال دلتای آمودریا، تابوت هایی به دست آمده که روی آنها نقشهایی شبیه نگاره های پنجیکنت دیده می شود: پیکرهای در تابوت و سوگوارانی که با جامههای سغدی پرداگرد آن عزاداری میکنند. نشانههای سیاووشان بر سفالینه ها نیز دیده می شود.
پروانه جان امروز در صدمین شماره مجله بخارا یادداشتی از دکتر خطیبی خواندم که خیلی جالب بود و اتفاقا در باره ی این کوزه سفالی که تو اینجا آورده ای. بخشی از آن را این جا نقل می کنم. "... تصویری بر روی کوزه ای قدیمی که در مرو در یک معبد بودایی یافت شده و اصل نقاشی رنگی است، نظرم را سخت به خود جلب کرد. در یک طرف سیاوش است که بر اسب سیاه خود (شبرنگ بهزاد) مشغول شکار است و در طرف دیگر (سمت چپ) همان سیاوش به زمین افتاده و شهید شده و سوگواران بالای سرش تصویر شده اند. به تصویر مردی که در سمت راست در گودی کوزه جای گرفته است نگاه کنید. آشکارا پیداست که دو انگشت اشاره و میانی خود را برآورده و انگشتان دیگر را جمع کرده است. این همان نشانه ی ادای احترام در ایران باستان است که در این جا این مرد به پیکر سیاوخش شهید ادای احترام می کند."
یادداشت طولانی تر است. این را نوشتم که شاید تو تصویرهای روشن تری از این کوزه داشته باشی. اگر تصویرها را گذاشتی باقی ش را هم که خیلی جالب است برایت می نویسم!
چقدر قشنگ!
سیما جان این تصویرها را عینا از فیس بوک آوردم و بیشتر از این در اختیار ندارم .
ولی از تو چه پنهان خیلی مشتاقم باقی مطلب را بخوانم. ولی راضی به زحمت تایپ نیستم.
این تصاویر چه روی سفال چه روی صفحات شاهنامه های خطی زمانی مرا به خیال های داستان شاهنامه و کسانی که این داستان ها را در تاریخ به تصویر کشیده اند می برد. یادداشت دکتر خطیبی خیال مرا کامل کرد.
بسیار سپاسگزارم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
پروانه جان
امروز در صدمین شماره مجله بخارا یادداشتی از دکتر خطیبی خواندم که خیلی جالب بود و اتفاقا در باره ی این کوزه سفالی که تو اینجا آورده ای. بخشی از آن را این جا نقل می کنم.
"... تصویری بر روی کوزه ای قدیمی که در مرو در یک معبد بودایی یافت شده و اصل نقاشی رنگی است، نظرم را سخت به خود جلب کرد. در یک طرف سیاوش است که بر اسب سیاه خود (شبرنگ بهزاد) مشغول شکار است و در طرف دیگر (سمت چپ) همان سیاوش به زمین افتاده و شهید شده و سوگواران بالای سرش تصویر شده اند. به تصویر مردی که در سمت راست در گودی کوزه جای گرفته است نگاه کنید. آشکارا پیداست که دو انگشت اشاره و میانی خود را برآورده و انگشتان دیگر را جمع کرده است. این همان نشانه ی ادای احترام در ایران باستان است که در این جا این مرد به پیکر سیاوخش شهید ادای احترام می کند."
یادداشت طولانی تر است. این را نوشتم که شاید تو تصویرهای روشن تری از این کوزه داشته باشی. اگر تصویرها را گذاشتی باقی ش را هم که خیلی جالب است برایت می نویسم!
چقدر قشنگ!
سیما جان
این تصویرها را عینا از فیس بوک آوردم و بیشتر از این در اختیار ندارم .
ولی از تو چه پنهان خیلی مشتاقم باقی مطلب را بخوانم. ولی راضی به زحمت تایپ نیستم.
این تصاویر چه روی سفال چه روی صفحات شاهنامه های خطی زمانی مرا به خیال های داستان شاهنامه و کسانی که این داستان ها را در تاریخ به تصویر کشیده اند می برد. یادداشت دکتر خطیبی خیال مرا کامل کرد.
بسیار سپاسگزارم