به روز خجسته سرِ مهر ماه / به سر بر نهاد آن کـیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی / گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوریها بپرداختند / به آیین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادکام / گرفتند هر یک ز یاقوت جام
میِ روشن و چهره ی شاه نو /جهان نو ز داد از سرِ ماه نو
بفرمود تا آتش افروختند / همه عنبر و زعفران سوختند
پرستیدن مهرگان دین اوست / تنآسانی و خوردن آیین اوست
اگر یادگارست ازو ماه و مهر / بکوش و به رنج ایچ منمای چه